یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چرا؟

چرا؟
زیر ساقه نور
از کی تا کی
به فکر امضای شب نشسته ای
در متن فاصله ها
در قاب خویشتنی ؟
و تو
که ودکای جهنمی را
سرمی کشی !
این ِآتش ها
گنگ اند و بی هوش !
کجاست عرض شانه های زمین ؟
بگو تا آنجا
بی تلخی آب لنگری بیاندازم!
آنجا که لک لک ها
هم رنگ خورشیداند
و
پوپولیسم
رادیکالیسم
توتالیتاریسم
حباب
موج ها را ورق بزن
این آینه ماه
گویا یک عقربه کم دارد
گوش کن
صدای جیغ اسکله
هسته های موج را می شکافد !
می بینی ؟
در سردترین فصل گیلاس ها
ما
به پای بلوغ خاکستر نشسته ایم .


کامران اسدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد