یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اگرچه شاخه هایم

اگرچه شاخه هایم
در هجومِ عقده های خالی از احساس ویرانند
خودم در دیده های قفل و خنثی ی
حقارت بار خشکیدم
در این بیشه تبرها،
با تن عریان ِ من هم دشمنی دارند
چه تنها رو به روی تازیانه قد عَلَم کردم
برایم تلخ وسنگینِ است در این وادی
همه در آرزوی مرگ من،
تا صبح بیدارند..
نمیدانند ولی..!
من باورم محکم به خاک و ریشه ام ثبت است
چقدر این طایفه از سر تُهی و ساده انگارند...!


فرزانه فرحزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد