یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به عشقت ای گُلِ بی خار می گریم

به عشقت ای گُلِ بی خار می گریم
به شوقِ لحظه یِ دیدار می گریم


دوباره بی طلوعت صبح پیدا شد
وَ من‌خسته از این تکرار می گریم



پیاده می روم‌ گاهی به تنهایی
کنارِ جاده و بلوار می گریم


وَ گاهی می شوم‌بی تاب و بی پروا
میانِ کوچه و بازار می گریم


به سختی می فشارد غم‌ گلویم را
به هِق هِق می رسَم بسیار می گریم


تبسّم می کنم‌ با یادِ لبخندت
به دنبالش ولی هر بار می گریم


به پایت عاشقانه شعر می ریزم
میانِ گُلشن و گُلزار می گریم


به زیرِ گنبدِ فیروزه ای ابری
بهاری می شوم رگبار می گریم


علی باقری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد