ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
لعنت به ابرهای دوری
باران انتظار تو اصلاً بند نمیآید
وقتی تنها میشوم در اتاق خاطراتت
با خودم کنار نمیآیم
و حواسم پرت میشود پی خیال بودنت
و بیاختیار
لحظههایم در اتاق تنگ سینهام
زندانی میشوند و
باران گونههایم را لیز میکند
و به همین سادگی
دوریت آنروز مرا دار میزند
و اکنون
هر لحظه و هر دم منتظرم
که بازآیی
برای دیدن دوبارهات
همان پنجره خانه قدیمی کافیست
و دیگر
نگران چشم و دهان دیگران
نباش
عشق آبروی کوچهها را خریده است
از فردا و تنهایی چه میدانی
غنیمت دان دوست داشتن را
برای رفتن به قبرستان
سر هر چهارراه
آمبولانسی برای بردن مهیاست
گر نبود داستان لیلی و مجنونها
شاید ادبیات
دیگر خواندن نداشت و خیلی حرفها.
عبدالله خسروی