یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چندپا و دو چنگال یکی خودکار

چندپا و دو چنگال
یکی خودکار
دگر جرار ابزار شکار
درهرصورت نابکار
اهل فریب هم درآب هم درخاک
دورو دوزیست ،فقط پشت رو
مشکوک پشت سر
بدبین پیش رو
کج راهرو برپهلو
پیر چند پا ودو عنبر
درترساندن بچه تورااستاد دیدم
درحرف بچه گانه تورااستاددیدم
متوهم به دانایی ،
خودغره متکبرخرچنگ
نیم وجبی ،کبر درحدنهنگ
با دو چشم یکی بزرگ دگر کوچک
خواست با روح آب بازی کند
با چنگال حرفی زماهی برید
ماهی ماه شدچراغ سپهربلند
حرفی زماه کندبه چنگال
شدما، من وشمای خوشحال
به گمانش رنجید ماهی زلال پرست
پلک زلال ماهی پولک شده دیگر
واشک ماهی دریاست
خرچنگ پاکوتاه
خرچنگ‌های مردابی
اشک مواج ماهی رانمی تابند
در آب‌های پاک
دلرنجه کردن جان گزاست
خرچنگ پایش کوتاست
چنگالش بلند
چشمانش حدقه راترک گفته اند
تا بچه ماهی هارا بترسانند
دو چنگ افکار پلید
نباشی رقیب
ماهی در تصرف آب
آب از تو نیست از ماهی نیست
آب از پاکیست
بفهم دل شکانی تاوان دارد
بزن و در رو تمام شده
به لالایی خرچنگ مردابی، ره نبرد ماهی زلال پرست
از درگاه دریا رانده شده
به ساحل پرآشغال پناهنده شده
چنگ بر دل مزن خرچنگ
ماهیها راچوافتدتفاق
کاریندواهل جنگ
همچو کوسه همچو نهنگ
ببرندازنام توچنگ را،بدنام شوی
گرفتاراندوه وآلام شوی
ببریده ازتو چنگال بهتراست
تاهم نام یک بدنام شوی

ابراهیم خلیلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد