یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دوباره پنجره ها ودوباره آئینه

دوباره پنجره ها ودوباره آئینه
دوباره می‌تپد این دل درون این سینه
کسی نشسته براهت بمدت یکسال
دوباره جشن تولد وَعشق دیرینه
به یمن ولطف قدمهای توست میبینم
جهانی ازبرهوت را چو دشت سبزینه
به روزگار عجول وبه عصر ماشینها
خدا به خلقتت انگار پراز طمأنینه
دمی که چشم تو واشد درآن زمان دیدم
گشوده شد به مقابل دری زگنجینه
جهان دچار شب است و شعایی ازنوری
همه غروب غم انگیز ،توصبح آدینه


علی امیرزاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد