یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غم عشق تو چنان تیشه به بنیادم کرد

غم عشق تو چنان تیشه به بنیادم کرد
عاقبت عشق تماشای تو دلشادم کرد

گرچه بر چشم تو خیره شدم و خشکم زد
سحر موی تو مرا از قفس آزادم کرد

من در این خانه ویرانه نشستم که هنوز
مهر تو بر دل ما رفت و چه آبادم کرد


من هوا را ز نفسهای تو می خواستمش
این صدا نغمه ی جان تو به فریادم کرد

گرچه این خاطره ها رفت به ویرانه عشق
خانه از بوی تو گل شد و همین یادم کرد

نیست شد از ستم جور زمان شاخه ی گل
خار در پای رقیبان تو بیدادم کرد

تا که شاید بزند تیشه به این کوه سمر
عشق شیرین تو ای یار چو فرهادم کرد


مهدی رکنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد