یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای آنکه پیرم کرده‌ای دل را ببازم حاضری

ای آنکه پیرم کرده‌ای دل را ببازم حاضری
به دور چشمت کعبه‌ای دیگر بسازم حاضری

شیرین گهی در پشت نقشی تازه پنهان میشود
فرهاد باشم هی به نقشت من بنازم حاضری

ای که تویی جان و تنم یاد تو هر دم به لبم
آتش گرفته حنجرم می سوزد این تن از تبم


یوسف و آشفته سرم من خود زلیخا می درم
حالا که نازت می خرم ای ماه باشی در شبم

محمد خوش بین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد