ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این خون دیده ما حرف آخر است
اشکی چکیده به پهنای دفتر است
فکر و خیال من اینجا به هر طریق
پرواز خسته ی بال کبوتر است
تیغی کشیده ز انبوه واژه هاست
مرغی تپیده به خون و به پیکر است
بر ساز و سیم سه تار شکسته ام
زخمی که می زنم اینجا ز خود در است
با هر زبان و روش گریه کرده ام
افسار گریه به دستان باور است
شب می رود که مرا وا کند ز خود
بغض گلو چه کنم همدم سر است
سازم شکسته و من گوشه می زنم
سازی که خاطره ی آه پیکر است
اینجا عنان گلو را بریده اند
فریاد خسته کنون لای خنجر است
اشکی نشسته لب دیده های ما
دیگر همیشه و بر چهره زیور است
پای سعید رفته دگر از گلیم خود
پیش مذاق شما رد و کافر است
سعید آریا