یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

برای گناه کافیست،

برای گناه
کافیست،
جستجویت کنم
بین لحظاتی...
که روی دیوارخرابه های وهم ام
نقش بسته ای
و به تو فکر کنم ،
به آنچه هستی
در ساحل ذهن،
یک پا فرو روم در آب.
ساعت ها
چون لک لک
بی هوا و حیران
پیِ دلیلی ...و مضطرب
نام تو را بر زبانم
لقلقه کنم
برای گناه
کافیست جستجویت کنم.


شهرام عمرانی

به خداوند قسم عشق چه بی بنیاد است

به خداوند قسم عشق چه بی بنیاد است
هرکه عاشق نشود از دو جهان آزاد است
مَنِ دیوانه جهانم همه از غم لبریز
به چه مانند کنم تن،،شَبَهی درباد است
زده ای آتش خاموش به جانم ای عشق
که به آیینه ی جان هاله ی غم افتاده ست
شبُ و غم‌های من و چشمِ ترو بارانی

با من و شعر و غزل خانه ی غم آباد است
شده ام مثل عروسی که سیه پوشیده
همه جا فرش عزا پهن و اجل داماد است

لیدانظری

دردهایم را شنیدی بی دوایی تابه کی؟

دردهایم را شنیدی بی دوایی تابه کی؟  
مـُردم  از  داغ  فراقت بی وفایی  تا به کی

نذر کردم  تا که  برگردی  به قربانت شوم
ای عزیز جان بگو درد آشنایی  تا  به  کی  ؟

گفته بودی خواهم آمد تا که غمخوارت شوم،،
من پر از درد و فغانم، این جدایی تا به  کی،        

مرغکی  پر  بسته  ام  در  پشت  قاب  پنجره،،
خسته از رنج و غمم آید رهایی تا به کی؟

عمرِمن در حسرت دیدار تو طی شد ولی
همچنان در دام این عشقم فدایی تا به کی


حسرت دیدار مانده بر  دل بی تاب من
ای فلک مهمان نوازی کن ، جدایی تا به کی؟

صدیقه جـُر

به وقت شبانه

به وقت شبانه
در هنگامه ی ساعت صفر
درد نبودنت می چکد از چشمانم

در طلوع
دیده ام مثال
نسترن های حیاط همسایه آتشینند
زیرا که دیگر صبح بخیر هایت را ندارم
برای شروعی دوباره ...

آزیتا صدیقی مهر

پیشانی ام به سبزه نِشسته ، به سنگ نیست

پیشانی ام به سبزه نِشسته ، به سنگ نیست
بر سینه ، عاشقان را که هدیه تفنگ نیست

بر قله‌های سرفراز از تیرگی شب
دیگر صدای نعره‌ی شیر و پلنگ نیست

زخمی شدم وَ خسته از این جنگ با عدو
لشگر بدون افسر وَ سرباز و هنگ نیست

آتش گرفته خانه از هجر  ِ رُخ  ِ جوان
بر چهره های مادران از غصه رنگ نیست

آغوش ها خالی شده از دانش و علوم
افسوس در خانه دگر مرد ِ زرنگ نیست

فریما محمودی

کاش پرنده‌ای‌ بودی در دستم

کاش پرنده‌ای‌ بودی در دستم
آب‌نبات جرقه ای بر روی زبانم
نام تو باز شدن زمزمه در لب‌هاست
نام تو چند حرف قشنگ
توپی گرفته شده در هوا
و ناقوسی نقره‌ای‌ست در دهانم
صدای نام تو
شروع امواج در دریای مدیترانه
سنگی‌ست که به دریای آرام پرتاب می‌شود
نام تو
قطعه ای از صدای سیاوش است
قطعه ای از موسیقی اش
صدای آرام ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌ی من ،
نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است
نام تو بوسه‌ای روی چشم‌هایم
و سردی پلک‌های بسته
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو عمیق می شود
ای عشق...


حجت هزاروسی