یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه خوش لحنی و بی رحمی و بر هر ستمی نردی

چه خوش لحنی و بی رحمی و بر هر ستمی نردی
و کج فهمی
تو غالبا مستی
و هم پستی
چه در هم آمیخته
رستی
تبی دارم ز کوی یار
شبی دارم همی بیمار
ز نیما جان گرفت شعرم
بسازم من جفای یار
چو لؤلؤ می درخشد ظلمت قلب ستم، دلدار
رها، آزاد و بی پروا
بگویم از جفاها از وفاها از صفاها
غزلواره سراییدم ز نو آرایی شب ها
دگر خون سپیدم جان ندارد بر سیاهی های کاغذها

سعید مصیبی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد