ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
به پایان رسید،
خمیازه ی ماه
وقتی که قنوت مان از گریه نَشت کرد
وَ تهِ بن بست سبابّه های پوشالی
نای مُرده ای
با لهجه ی مشقی
سر داد فریاد را..
شب دهانش را گِل گرفت
تا بادهای گرگینه روی نُت قلب باکره ام
از نبودت زوزه ی خون بخوانند
حالا جنون سرباز شده
ردّ پوتینش
همه جای وجودم را جویده
سُر می خورد گلاسه ی شقیقه ام از فکر تو
آواز انفرادی
آواره دف می زند
با بند بندِ استخوان زبانم
توله های شعر کولی وار در سرم میرقصند
و سکوت
هیس را فریاد می زند...
فاطمه شایگان