ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بهار شد و یخ ها همه آب شدند
دور از غفلت خستگی و خواب شدند
یک دل شدند بی کین و غرض
همه در فکر عشق و صواب شدند
چون در نقش همه علم و هنر است
همه در نقش خود دور از نقاب شدند
گل و چمن و رود کنار هم در دشت
پر ز نغمه به شرب می و شراب شدند
زمستان که در جهل و سیاهی گذشت
در جست و جوی مهر و آفتاب شدند
مرتضی اصالت گل و باغ بهار است چنین
به اندیشه ی کار و میوه ناب شدند
مرتضی فضل اله پور