یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هیچ کس جز تو در این بارگه دل نبود

هیچ کس جز تو در این بارگه دل نبود
غیر تو مسئله ای این همه مشکل نبود

این همه درد کشیدم که به وصل تو رسم
آه از این وصل که در قلب من حاصل نبود

هرچه جان کندنم از دوری تو بیشتر شد
سمتم اما دل بیرحم تو مایل نبود


عاشقم کرده قشنگی نگاهی از دور
حیف این ماه که در طلعت کامل نبود

حلقه آتشم از دیده پروانه ولی
نور شمع تو در این ساحت و محفل نبود

بیقرارم مثل آن موج که آشفته سر است
پشت دریا خبری از لب ساحل نبود

نیمه شب آمده بودم به سر منزل یار
هرچه بر در زدم آن یاربه منزل نبود

آری هر شب به هم صحبتی یار منم
آه جز نقش خیال کس به مقابل نبود

حسین وصال پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد