ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گویا نهالی در خیالم سبز گردید
در خاطرم دیگر زمستان رفت و شد عید
با اوج سرمای زمستان سیه کار
پروانه ای افتاده در دنبال خورشید
در کوچه های شهر ما احساس گرمی
پر می کشد خالی ز وحشتها و تردید
حقا که دست نامرادی ناپدید است
نقبی زده در قلب خلق و خانه امید
مبهوتم از آن مادر و آن حسرتی که
لبهای خونین عزیزش را نبوسید
جمعی اسیر واژه ها ی سرنوشتند
جمعی گریبان در اصول ناب توحید
دیگر دودل بودن ندارد پایگاهی
باید که با بیگانگان پیوسته جنگید
درس سعید از ابتدا دیوانگی بود
بر چهره ی دیوانه اش دیوانه خندید
سعید آریا