ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای ادم های
مهربان
نثارت می کنم
هردم
ای مهربان
ای دوستان بهتر از گل
بهتر از باران
وغنچه های شکفته در بهاران
برای دل های پاک
بی کینه تان !
حس روشنایی
حس دیدن خورشید را !
با من بمان
با من بخوان
هدیه ای دارم
در این یخبندان
ودراین تاریکی بجا مانده
از این بیماری منحوس
ویرانگر !
رَد پایی از بهاران
نسیم صبحگاهان
همراه با
رایحه آلاله های وحشی
در دامنه کوهساران
وگرمای جانبخش
خورشید امرداد را
در حالیکه رهاشده از
ابر های تیره از
اسمان ابی !
پس با من بمان
وبا من بخوان
احساس کن
حس خواستن و
با هم
بودنمان را
در هنگامیکه؛
کلمه ها هم با هم رنگ می گیرد
ودوستی مان هم !
هدیه ات را
از من بگیر !
شاید فردا
روز دیگری باشد
برای خواندن
برای سرودن
وشعله ور شدن احساسمان !
بهرام معینی