یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دل تنگ از این دوری و دیری و تماشا

تنگ غروب است
در خانه شمعی و چراغی
یا صدایی نیست اما،
در من، کسی می‌گرید اینجا

ساعت به تابوت سیاهش خفته،
گویی قلب زمان ایستاده از کار
از قاب عکسی، چشم‌های آشنایی روی دیوار
دارد به روی من نظر، اما چه بیمار

در آسمان تیره یک چابکْ پرستو
با پنجه‌های باد وحشی در ستیز است
باران نمی‌بارد ولی ابری شناور
با یادهای خوب من پا در گریز است


دور است از من، آرزو، دور
دیر است بر من زندگی، دیر
دل تنگ از این دوری و دیری و تماشا
در من کسی خاموش می‌گرید در اینجا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد