یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دریا صدا که می زندم وقت کار نیست

دریا صدا که می زندم وقت کار نیست

دیگر مرا به مشغله ای اختیار نیست

پر می کشم به جانب هم بغض هر شبم

آیینه ای که هیچ زمانش غبار نیست

دریا و من چقدر شبیه ایم گرچه باز

من سخت بی قرارم و او بی قرار نیست

با او چه خوب می شود از حال خویش گفت

دریا که از اهالی این روزگار نیست

امشب ولی هوای جنون موج می زند

دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست

ای کاش از تو هیچ نمی گفتم اش ببین

دریا هم این چنین که منم بردبار نیست

محمدعلی بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد