یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

امروز هم

امروز هم

بی «صبحت به خیر عزیزم» ات آغاز شد

یک جمله ی ساده که

 قادر بود

خورشید مرا

از پشت کوهها بیرون بکشد

بالا بیاورد

بنشاند پشت میز صبحانه

 

من در ادامه ی شب

میز را چیدم

من در ادامه ی شب

صبحانه ی گنجشک ها را دادم

من با چراغهای روشن

به خیابان زدم

و هیچ کس نمی دانست

در درونم زن دیوانه ایست

که روزش

به چند کلمه وابسته است.

 

"رویا شاه حسین زاده"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد