یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در سکوت شب بی‌پایان

در سکوت شب بی‌پایان
دل من آتش پنهان دارد
باد می‌رقصد و در خاطر من
یاد چشمان تو طوفان دارد

سایه‌ها در دل این خلوت سرد
قصه‌ای از نفس خسته‌ی من
موج‌های شب اندوه بلند
راه می‌جویند در جاده‌ی تن


کاش در ظلمت این جاده‌ی دور
دست‌های من آرام تو را
چون پرستوی پریشان غروب
با نسیم سفرش مهمان می کرد

کاش در لحظه‌ی خاموش سحر
همچو نجوای مه سرد سپید
در هوای نفس گرم تو باز
ژاله از چهره ی گل پیدا می شد

محمدرضا گلی احمدگورابی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد