یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هوای کوی تو دارم تویی تمام وجود

هوای کوی تو دارم تویی تمام وجود
نیاز روی تو دارم تویی دلیل سجود

تو انتهای زلالی تویی نسیم وصال
شفیع و ناجی انسان، تویی به این دو مثال

دلم گرفته از این روزهای تکراری
نصیبم از غم دوری شدست بیماری

چه روزها که به‌سر شد در آرزوی نگار
گل وجود فنا شد در انتظار بهار

بیا و جان به جهان ده جمالِ نورانی
تو شاهکار حکیمی، تو نور پنهانی

نیَم صبور به سانت، تو نیک کرداری
ازین جماعت غافل غمی به دل داری

بیا که صبر سر آمد و دل به درد آمد
خبر ز یار نیامد، خزان زرد آمد

بهار عمر به‌سر شد، زمانه در گذر است
ولی حبیب دو عالم غریب از نظر است

حامد خانلو

در سکوت شب بی‌پایان

در سکوت شب بی‌پایان
دل من آتش پنهان دارد
باد می‌رقصد و در خاطر من
یاد چشمان تو طوفان دارد

سایه‌ها در دل این خلوت سرد
قصه‌ای از نفس خسته‌ی من
موج‌های شب اندوه بلند
راه می‌جویند در جاده‌ی تن


کاش در ظلمت این جاده‌ی دور
دست‌های من آرام تو را
چون پرستوی پریشان غروب
با نسیم سفرش مهمان می کرد

کاش در لحظه‌ی خاموش سحر
همچو نجوای مه سرد سپید
در هوای نفس گرم تو باز
ژاله از چهره ی گل پیدا می شد

محمدرضا گلی احمدگورابی