یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

طفل نو پای دلم راهی بستان شده است

طفل نو پای دلم راهی بستان شده است
اون به دنبال گلی
رفته و هی آمده است
اون گلش را
دو سه شب پیش به هنگام نماز
به دو دست خنک باد
امانت داده
و همان دست نسیم
دست زیبای خدا بود
کاش امشب به سرم
دست خوشبوی خدا
رقص نوازش بکند
و ندانم ک چنین حال خوشی
از بر یار من است
یا که یزدان
ز گلم
شمیم جنت دارد
و دعایم همه شب وقت سحر
نه گل گلدان است
و نه ایزد به تمام لحظاتم جاریست
من تو را میخواهم
تو همان جلوه زیبای خداوندی که
صبح هر آدینه
من به امید وصالش
خانه را میروبم
ای دم پاک خدا
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
اندکی تعجیل کن
آقا بیا


سیدمصطفی طباطبائی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد