ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اگر آن ماه رخسارا به ما بنماید از لطفش
فدای چشم او سازم تمام عمر و ایثارش
به زلفش شب فراموش است، به رویش آفتاب آید
که در چشمان او بینم طلوع مهر و انوارش
به عطرش خاک میرقصد، به نازش جان به پرواز است
جهان مست است از شوقش، نسیم مهر و دیدارش
نه کوه و دشت را خواهم، نه خاک و خشت عالم را
که او باشد همه عالم، همه دلدار و دلدارش
به عشقش میدمد جانم، به لبهایش غزل خیزد
که دل دارد تمنایش، نه دیروز و نه تکرارش
بخوان فاضل به نام او، که خورشیدیست در شبها
چه حاجت آرزو باشد، اگر باشد خریدارش
ابوفاضل اکبری