ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زندگی.
جان ما را تو گرفتی ای که دوری از برم
صبر کردم تا که آمد آنچه آید بر سرم
زندگی افسانه ی امروز و فردای من است
کس چه می داند که چه بر سر بیاید آخرم
چشم ما زیبایی دنیا اگر دید و ندید
چشم دنیا دید کآخر خسته آمد پیکرم
زندگی رنجِ گران بود و غمی هنگفت و سخت
من ندانستم که هر دم مشکلی را ناظرم
کاش می شد زندگی را ساده کرد و شاد بود
یا که تو خوش رنگ و رو چون گل نشینی بر درم
با سرِ گیسوی تو عهدِ جوانی بسته شد
بی خبر از کار امروز و از این چشم ترم
خنده ی باقر کُشش آتش زده بر پیکرم
بی صدای خنده ی او مرغ عشقی بی پرم
محمد باقر انصاری