ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من همین جا میان
این خاطره ها می مانم.
میان رودخانه ها
دره ها باغ های سرسبز،
من میان کوچه های خیس
پاییز وبهار می مانم.
صدای زنگوله های گوسفندان
چوبان خسته، میان رنج ها
مادران چشم به راه ودلتنگ،
پدران منتظر
من میان اینها می مانم.
چه خوب وچه بد
چه نفرت انگیز یا دلپذیر
میان این همه هیاهو می مانم.
کوچه های خاکی تنهایند
،خاطره ها دلتنگی
خود رادارد
به برگهای سبز یا خزان
کسی توجه ای ندارد.
اما همین جا خوب است.
من میان اینها می مانم.
دشتها، بوی زمین باران خورده،
برگهای پاییزی تنهایند.
من میان این تنهایی ها می مانم.
پاییز غمگین نیست،
شادی اش رنگارنگ است.
انچه غمگین است، دل ماست
من میان این دلها می مانم.
من قاصدک رادوست دارم.
پریدن قاصدک بی دلیل نیست.
من بی دلیلی دراین دنیا نمی بینم.
آواز غوها، صدای چلچله ها دلنشین است.
من میان این چلچله ها می مانم.
این همه کینه های بی دلیل از چیست؟
من دور از کینه ها می مانم
اسمان همیشه ابری نیست
اما ابر درآسمان است.
اسمان آبی ست
اما ابی فقط از آن آسمان نیست.
من میان این
هست ونیست ها می مانم.
شب مهتابی بارش شهاب سنگ ها،
آرامش اسمان وبی قراری،
فلق را دیده ای؟
من میان این بی قراری ها می مانم.
چشم هایت با مهربانیت همراه
دوست دارم مهربان باشم
من میان این مهربانی می مانم.
برق چشم هایت، روی گشاده ات
غوغای درونت را می بینم.
خوب می فهمم خوبی را،
زبان چشم ها را می بینم
من حرفهای خسته دلان
را با بی زبانی می شنوم
من میان این خسته دلان می مانم.
لیلا رضاییان