یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

روح را حواله به باد نسیم بایدساخت

روح را حواله به باد نسیم بایدساخت
نه با صدای تو یک دم شمیم باید ساخت
شایدبه سرخی چشمت طبیب بایدبود
به صبح روز زیارت نعیم باید ساخت
برای درد دلت مرحمی به عالم نیست
ولی برای تو رسمی کریم باید ساخت
به راه گلشن رضوان میروی آری
بیا که قلب سیاه را رحیم باید ساخت
برای دیدن تو روز و شب نمیخواهم
که دروجودخود عشقی عظیم باید ساخت
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
ولی گدای ز وجودت سهیم باید ساخت
بیا به گوش جهان از غم پرنده بگو
دمی به عشق تو بند را ضخیم باید ساخت
عزیزفاطمه، قبله به سوی تو راهیست
برای تو عشق را صمیم بایدساخت

محمدرضاعزیزیه

ما که میگوییم رفیق خوب شهیدت میکند

ما که میگوییم رفیق خوب شهیدت میکند
خادمی از جنس او اخر سعیدت میکند

راستی مشهد چرا هی بی قراری میکند
در دم رفتن برایت سوگواری میکند

گفت سربازی نکن سربازیت مقبول نیست
گر به میدان امدی این امدن مشمول نیست

یارضاگفتی امامت خود به میدان امده
از برای بدرقه تا به شهیدان امده

امده تا با دفاعش باز تو را راهی کند
مزد را پرداخت کرده، زخم را کاری کند

درشب میلاد او پر میزند پروانه ات
حال همه سائل شدندبر درگه استانه ات


محمدرضاعزیزیه