ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
زنجیر زلف جانان زندان ما شکستی
این شد که می پرستی ایمان ما شکستی
هرکو برفت روزی از کوی ما به مستی
آمد ز جانب دین دکان ما شکستی
پیمانه ای ز مستی دادیم در حضورش
غایب شد و به مستی پیمان ما شکستی
دستان دوست هرکو بشنید از دهانم
دستی بدوست داد و دندان ما شکستی
فرمان ز ما گرفت و بر ما براند فرمان
نودولتی بدینسان فرمان ما شکستی
دادم بچین زلفت هند و عراق و بحرین
بنگر که اندر این بین ایران ما شکستی
مردی میان مردان بت های ما شکستی
فردا بتی بیامد مردان ما شکستی
انسان بنور ایمان جانان بدید اعیان
جانان چو گشت اعیان ایمان ما شکستی
آن نیچه گفت یزدان افتاده است بی جان
کو نوچه ای که آن جان در جان ما شکستی
هرکو نه یار بودی بت بود و بار بودی
باری درخت بی بار باران ما شکستی
در بند او چو هستی حرمت برو که رستی
ما را چو باز بستی زندان ما شکستی
محمد جهادی