یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

سایه‌ات شدم، بیا تا در پناهم بنشینی

سایه‌ات شدم، بیا تا در پناهم بنشینی
که جهان بی تو، همان خاکِ لحدگاهِ غمت بیا

خورشیدِ توام، بیا تا شعله زنم در شبِ جان
که بسوزد پرده‌ی تاریکِ فراقت از نگاهت بیا

شانه‌ات شدم، بیا تا رشته‌ی گیسوی غمت را
به سرانگشتِ فراقت بگشایم، ای نگهت بیا


جانِ تو شدم، بیا تا خونِ دل از دیده بریزم
که ز اشکم گلِ عمرِ تو بروید در جهانت بیا

ساقیِ منی، بیا تا باده‌ی عشق از لبم نوشی
که نمانده جرعه‌ای از جامِ وفا در این سپهت بیا

حسین،بیا و بگو این دردِ دل را با غمت
که نبردم جز نفس‌های شکسته در رهت بیا

سید حسین مبارکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد