ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هوا امشب پر از یاد توست، اگر باران ببارد
دعا کردم برایش، که شبی بینهایت در کنارم بماند
به آسمان گفتم: ای ماه، کجاست آن یار دلانگیز؟
چرا با من نیست، دل شیدا از نور و شادی تهیست؟
صدایی از دور میرسد: دیوانه، یارت غمگین است،
این دل بیتاب، دیگر میل دلداری ندارد، افسرده است
آه ای نگارم، بیقرارم، کجایی؟ خبری از تو نیست،
پرسههای بیهدفم در کوچهها، بیثمر و بینواست
گفتی: جانا، دیوانگی کن، که زندگی بیخطر است،
پس کجایی، ای عشق من؟ که دل بیتو ویرانهام
باران که بیفتد، مرا خبر کن، تا با هم سفر کنیم،
مثل همیشه عشق را بدست آور و باز، از من گذر کن
آه ای نگارم، بیقرارم، کجایی؟ خبری از تو ندارم،
پرسههای بیپایانم در خیابان، در جستجوی توست.
علی سان