یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دور از آن زلف، پریشان تاکی؟

دور از آن زلف، پریشان تاکی؟
حرف ناگفته پشیمان تاکی؟

میرسی، میگذری، میخندی
دیده این چاک گریبان تاکی؟

مثل شهری که باران زده است
پنجره درپنجره گریان تاکی؟

سخت دلگیرشدم از نفسم
بی هوای تو چه جریان تاکی؟

صخره وساحل، غروب و قایق
یک دهان کف، موج وعصیان تاکی؟

این همه وعده دیدار و وعید
پای قولت تب و هزیان تا کی؟

رفته با سوت قطار ت پاییز
نیمکت ی پای زمستان تاکی؟

ابوطالب احمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد