یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رسیده ام،مجنون و دلداده،خسته از نبردی جانکاه،

رسیده ام،مجنون و دلداده،خسته از نبردی جانکاه،
و بجز سبزی عشقت بر اندامم سایه ی هیچ رنگی نیست.
به مهرم،به عشقت،به وفایم، به خداییت سوگند
که تسلیم شدن جز به تقدیر تو،واژه ی قشنگی نیست
اگر بخواهی در زمستان هم جوانه خواهم زد
و تقدیر دلم فرو ریختن با هیچ خدعه و نیرنگی نیست.
عشق یعنی تو،عشق یعنی انتهای جادّه
و بر گردن شترهای کاروان دیگر هیچ زنگی نیست
مقصد یعنی رسیدن،کندن کفش و شستن پاهایم
یعنی نترس! سر راهت در این جادّه هیچ سنگی نیست.
وصال یعنی بستن زخمهای پیکرم با دستهایت
یعنی پس از این دیگر در اطرافم،هیچ جنگی نیست.
و خواب یعنی برای هر غمی شانه ات،
یعنی در آستان تو، خبری از بی کسی و دلتنگی نیست.


مهرانگیز نوراللهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد