ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
پیوسته سئوال من زعقل و دل این است
بی عقـل اگر دلـی شود بی دیـــــن است
گویند که فــارغ از دو عالم است این دل
آزاد شده ز درد عشـــــــق دیریــن است
ابوالقاسم میدانی
شب یلدا ، شب غم را شکستن
به یاد هم ، کنار هم نشستن
شب شادی ، شب از غم گذشتن
شب بخشش ، شب از هم گذشتن
یلدایتان مبارک
ناصر مهرابی
ز آغوش تنگم مگریز
این سردی من از آنست
کاتش شهوت جانم را
تا خاکسترش دفن کردم.
شاید به شعله ی سیگارت
دوباره نفس گیرم...
از من دریغ مدار یک دم آخر را،
که به شعله ی کبریت تو دلگرمم.
یک نخ...
یک دم...
نجات قاضی پور
دلم خوکرده عادت را دل آزرده ازاین نانم
فراموش کاردرگاهت مترسک براین ایوانم
هراز گاهی که تو بر دل عبور برتری کردی
من مغرور غافل را تو چه می خوانی ای جانم
هوای دل به پاس این هواخواهی دگرگون است
غم نان دارم و یا رب تو می دانی که انسانم
حضور باوری خسته شکسته قرب انسانی
کماکان رو به ابلیسم به یغما رفته ایمانم
کنارم جان دهد هرکس کَر و گور وفریبکارم
صدای ضجه ای هرشب چوطوفان کرده ویرانم
تمام عمر کوتاهم توحامی بوده ای بر من
به دل شک دارم و آری بگویم من مسلمانم
اصغر بارانی زاده
جنگ...
واژهی چندش آوریست
برای جهان
برای من
منی که دستهایم با زندگی آشناست
و عمیق ترین زخمهایم
ردِ مِهر داسِ نان چین
مرا چه به جنگ
دستهایم را چه به تفنگ
انگشت من چه قرابتی با ماشه داشت
و دوستیمان از کجا شروع شد؟
هزاران من
اینجا ایستادهاند
همه تفنگ به دست...
بر گُردهایمان جای پاهاییست
اما هیچکدام نمیدانیم
جای پای کیست؟
هر کدام به سودایی
به تفکری پوچ
با اسلحه پیمان اخوت بستهایم
برای دخترکانم
اسبی میتراشم از چوب سرو
و سوارانی
با شاخههای زیتون در دست
آسمانی پُر از بادبادکهای رنگی
رها از هر چه بند
و هزاران آرزو...
کسی چه میداند
آخرین نگاهمان خیره بر کجاست؟
من یا سرباز روبرو
کدام یک به خانه بر میگردیم؟
یکی... یا هیچکدام؟
آنکه برگردد هم
مرده ایست
که با پای خود بازگشته...
مهدی بابایی راد
آه ای بهار دلربا ، کی می رسی
در بوته زار سرد زمستان
گرگ های نابکار زوزه می کشند ،
بره های نوبلوغ در سوز سرما می لرزند
و هی هی چوپان بریده بریده به گوش می رسد
نی لبک در دستان خیس بچه چوپان قندیل بسته است .
آه ، ای بهار دلربا ، کی می رسی از راه ...
ارسلان رشیدی