یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اُفتاده ام آشـفته پـر

اُفتاده ام آشـفته پـر
در این دو راهِ پر شــرر
ناخـوانده خطْ هــر بـی بـصر ،
زخــمی زنــد مضراب را :
« گُـم کــرده ره مستـی مـگر ؟
زیـن ســو کجا کـج کــرده ســر ؟؟!
وهـم ات گــرفتـه گـو بـه بــر ! »

خلقِ خــرابُ و خواب را ،
گــویم به پاسـخ در گذر
ای خامْ جانِ بی خــبر
من کــو ؟ کـجا خـود راهـــبر؟
« او می‌کـــشد قـلاب را » !!

پریوش نبئی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد