ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ز شب گیسویتو تاریکتر بود
جهان در حیرتِ آن مویِ تر بود
چنانت جلوه کردی در نظر که
دلِ آیینه هم محوِ نظر بود
چو موجی نرم و دریاگون و پیچان
که در هر تارِ آن رازی زِ سَر بود
رَوَد وصفت به فاشِ گنجبازان
هزاران گنج در یک رشته زَر بود
نسیمی آمد و یک تار به رقص داد
جهان را عطرِ آن تارت، سَحَر بود
من از یک تارِ آن دل باختم، ای آه!
که در هر بندِ آن، بندی دگر بود
نگاهت چاه و من در ژرفنایش
و آن گیسو، طنابی مختصر بود
به هر بافتن، زدی بندی به جانم
خدایا! این چه زنجیرِ هنر بود؟
علی انتظاری میبدی