ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در آسمان دلانگیز عشق،
پرندهای به نرمی میچرخد،
پرچم شوق را برافراشته،
در نسیم لطیف روزهای بهاری.
چشمانت، دو دریاچهی عمیق و ساکت،
هر نگاه، جویباری از رازها و یادها،
غرق در آبی چشمانت، سیراب میشوم،
هر ضربان قلبت، نغمهای از عشق است.
عطر کلامت، بوی گلهای وحشی را میدهد،
صدایت در گوشم، خطی از موسیقی بیپایان،
نغمههایی که در صبحهای روشن،
دلم را برای عشق دوباره بیدار میکند.
دست در دست تو، دنیایی نو بنا میکنم،
نقشهای که با لبخندت رنگ میگیرد،
در هر گامی، عشق میرقصد،
رازهای خوابهایی که با هم بافتهایم.
ای عشق، تو شعلهٔ درونی منی،
در شبهای سرد، گرما و روشنی،
با تو، هر غروب، افقها را میسازد
نقش رویاهایم بر بوم زمان است.
تا در آسمان زندگی، ستارهگون شویم،
با هم، قصهای بیپایان بنویسیم،
در دل طوفانها، ناگسستنی،
عشقات در من، سرود جاودانهای باشد.
علیرضا رستاقی