یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هرآنچه باعث فخر است در نهان بگذار

هرآنچه باعث فخر است در نهان بگذار
وجود خود تو از این فخر در امان بگذار

اگر که سر بشدی سر تر از دگر یاران
سری که سر شده را راحت از دهان بگذار

بدون وقفه تو از پله ها برو بالا
به فاصله ز رقیبان نردبان بگذار

ای آنکه کشته زمینی زیاد حاصلخیز
نتیجه را تو مگو عهده زمان بگذار

اگر که مالک ملکی شدی و اموالی
تمر اگر طلبی فارق از بیان بگذار

نصیحتی بشنو، گر که طالب عیشی
به گاه ،لقمه نان ،در خفا دهان بگذار

نخوان رجز تو به میدان که مرکبت بینند
وجود و مرکبت آسوده از کمان بگذار



محسن ستوده نیا کرانی

ده سال از این زمانه و عمرم هدر شده است

ده سال از این زمانه و عمرم هدر شده است
او از غم دل و شب تارم خبر شده است؟

ده سال از عمر من همه در فکر او گذشت
شب ها ز چشم من،که چه اشک ها بِدَر شده است

من در وصال او،همه یأسم،به حسرتم
مانند آن قتیل جدال که پدر شده است

من دارِعشق را، که به اشک رشد داده‌ام
او بر نهال عشق رَحیقَم تبر شده است

من همچنان به پای غم و عشق مانده‌ام
اما زمان ارزش این عشق،سر شده است...


محمد مهدی محمدزاده

نه ای پونه کنار جو نشینی

نه ای پونه کنار جو نشینی
و یا موجی که ساحل را گزینی

بسان شاپرک در رویش گل
خدا را هم صدایی بهترینی


فروغ قاسمی

در کلبهٔ عشق مگر مهرِ رویَت فروغی نیست

در کلبهٔ عشق مگر مهرِ رویَت فروغی نیست
شَـفَق را الا آرزوی تـو هـیچ طلوعی نیست

در هستی من تویی آن یگانه معبود عـشق
مینای دل جـز عشق طاهر تو شرابی نیست

بـیا ای نـسیم مَـشرِق بـاغ یاسَـمینِ عــشق
آفتاب را سیاحَتِ سَروسیمین غروبی نیست


سیمین پورشمسی

پاسپورت

پاسپورت
دواقامتی دارم
هم دراینجا هستم
وهم درجایی
که توهستی

سید حسن نبی پور

درسرزمین ما

درسرزمین ما  
ابتدای صبح زنها
طلوع می کنند
بعدآفتاب
چون طلوع آفتاب امید
ازقلب زن نشات می گیرد
وغروبش باناامیدی زن


سید حسن نبی پور

دو چشمان غزالت چون شرابم

دو چشمان غزالت چون شرابم
خمارم در کنارت، مست خوابم

بیا، ای گل مگو فرصت هنوزست
که مثل زورقی بر روی آبم

دو چشمم تا که دیده روی ماهت
به دل عاشق شدم با یک نگاهت

نگاهت دلخوشی زندگانی‌ست
به رنگ چشم و گیسوی سیاهت

به دل خواهم که خواهان تو باشم
مثال چشم گریان تو باشم

ز جان خواهم از این دنیا رها شم
دگر دنیا، که مهمان تو باشم

به شب مه بینم و یاد تو افتم
سحر گل چینم و یاد تو افتم

کنار آهوی وحشی صحرا
دمی بنشینم و یاد تو افتم ...


بنفشه انصاری پرتو