یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

"عشق" زیرِ باران "

یک پَرسه‌ٔ خیس،
زیرِ چترِ گیسوانِ
بارانی "بی‌محابا"
می‌تواند:

مُرده را زنده،
پیر را جوان،
هیزمِ شکسته را باروَر...
وَ لب‌های یک "زنِ" ناامید
از درخششِ پرتوِ خورشید را،
دوباره "شکوفا" کند!

من: به معجزه‌ٔ "عشق"
زیرِ باران "ایمان" دارم...



#بنفشه_انصاری_پرتو

بــویِ گُـل، از جامه رفت

بــویِ گُـل، از جامه رفت
جوهر از این خامه رفت

"اسبش" آمَـد "بی‌سَـوار"
"رستم از شاهنامه رفت"


#بنفشه_انصاری_پرتو

هر نگاهم از نگاهت جان گرفت

هر نگاهم از نگاهت جان گرفت
حسِّ تنهایی وُ غم پایان گرفت

در شبِ پیوندِ عشقِ ما به هم،
پایه‌هایِ زندگی، سامان گرفت

از طلوعِ خنده‌ات، با یک نگاه،
ابرِ خوشبختی زد وُ باران گرفت

در بهارِ عطرِ گیسویت نسیم:
بوسه بر جنگل زد و طوفان گرفت

کلبه‌ی احساسِ ما قصری شد وُ
سایه‌ای سویِ گُل وُ بُستان گرفت

لیلی و شیرین وُ هرچه دلربا ...
در سرایِ عشقمان، جولان گرفت

جغدِ ماتم را پَر و بالی زدم،
تا که از خانه رَهِ زندان گرفت

هر تپش: با قلبِ من همراه شو!
با تو این قلبِ یخی، درمان گرفت


#بنفشه_انصاری