| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
لباسی را به درون میشوم
میایستم در مقابل آینه
چندین تصویر
نمایان می شود
خیره در من
با پوزخندی بر لب
آینه میپرسد،
امروز کدامشان
خواهی بود؟
نادر صفریان
تو رو دیدم یه شبی عشقو دمیدی تو دلم
تو شدی شمع شبام تاریکی از یادم رفت
چقدر حرف زدم از دل تنگم واسه تو
همه غم های دلم یک شبه از یادم رفت
روشنی رفت شکست بغض همه پنجرهها
توی این فاصله حرفای قشنگم همه از یادم رفت
همه ابرای سپید رفت از آسمون من
نم نم بارون و شبنم روی موهات همه از یادم رفت
جای شعرای قشنگم رو نگام غصه نشست
خواندن شعر و ترانه به لب از یادم رفت
تک و تنها شدم و کنج اطاقی خلوت
روز روشن٫ شب آرام و سحر یادم رفت
توی قلبم که پر از عشق و صفا بود فقط
شب تار آمد و آن روشنی از یادم رفت
همه کوچه های شهر اسم تو بود یادت هست؟
جلوی آینه ام اسم تو اسم خودم یادم رفت...
فرهاد معظمی
لبخند بزن تا بشکافند ستون ها
از حادثه ، بیرون بشتابند درون ها
کافی ست که لبخند تو لب را بگشاید
آن وقت به رقص آمده هربار ، سکون ها
لبخند تو آرامش و آشوب جهان ست
می ریزد از این جلوه به هم حال نگون ها
لبخند تو امواج خروشان شده از قلب
لبخند تو مواج کند ساحل خون ها
لبخند تو پر کرده بسی فرد گرفتار
حتی شده حیران و سراسیمه مصون ها
شاید دلتان با دل ما نیست، ولی باز
لبخند بزن تا بشمارند جنون ها
نادر فیروزی
زندگی هر لحظه دلگیر است وقتی نیستی
دور من غم مثل زنجیر است وقتی نیستی
بی تو حتی غرق اندوه است رویاهای من
غم برایم کلِ تعبیر است وقتی نیستی
زود تر باید که مرگم را ببینم بعد تو
زنده بودن بی گمان دیر است وقتی نیستی
عشق، مستی، حالِ خوش در من نخواهد بود نه
قلب من از عاشقی سیر است وقتی نیستی
باز میخواهم وجودت را در اینجا حس کنم
زندگی هر لحظه دلگیر است وقتی نیستی
مهدی ملکی
خداوند بلند مرتبه را شاکرم
که ذره ای از عظمت عشقش را
اما در پهنۀ دریا
و از دریچۀ چشمانی مست
به من ارزانی داشت
محمد رزاقی
شهر من هنوز..
از آشوب تو غوغاست
خیابان ها
سنگ تو را به سینه می زنند
دیوار ها
با سیاه نمایی
اسم تو را
تبلیغ می کنند
پنجرهها اما...
به سمتت،باز ماندهاند هنوز
مثل دستان من
به سمت تو..
علی افشاری اردکانی
سپید و سبز
سبز
سبز و آبی وکبود
نگاه کن
نگاه کن
به موجِ پرشتابِ آب
آب
آبِ بی قرار و سرکش از گذارِ جوی
می رود
می رود به سویِ دشت
دشتِ سبز و بیکران
نگاه کن
نگاه کن
به پیچ پیچِ جویبار
جوی
جویبار
لابلایِ سبزِ بوته ها
بوته ها
بوته هایِ بسته دل به خاک
خاک
خاکِ نم کشیده
خاکِ نم کشیده از گذارِ آب
آب
آبِ آبی و زلال و پاک
گوشه گوشه
سبز
سبزها
سبزه زارِ باشکوهِ سبزه ها
نگاه کن
نگاه کن
ره کشیده
ره کشیده سویِ آسمان
درخت ها درخت ها
آن کناره ها ،
کناره ها
دسته دسته،
پشته پشته
پشته هایِ شبدر و
بنفشه ها
بنفشه ها و لاله ها
رفته رفته
آن میانه
آن میانه
در میانِ شیب ها
جویِ پر ترانه
از صدایِ موج
آب و سنگ و ضربه هایِ بی امان
سپید
سپید و سبز
سبز و آبی و کبود
نگاه کن
نگاه کن
شتاب را
صدایِ آب را
دشتِ سبز و زرد
زرد و آبی و بنفش
که نقش بسته
ازکرانه تاکرانه
ازکرانه تا افق
به بیکرانه بیکرانه
آن دورها،
دورها،
دور و دور و دور
جمشید أحیا