یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

سوز می آید

سوز می آید
سوز
از قعر جنوب
از بطن شمال
بهار هم بی رنگی ها را
رنگ می زند
حس غلیظ زنبق ها
جاری ست میان دو تا مانکن کوه
جاده ها
دروغی سراشیبی ها را
خط می زنند
من و تو ماهی می شویم
وقتی ریزگردها
در ریه ها را گل گرفته اند
اروس
خزه ها هم از درد تن به آب زده اند
هی درد و درد و درد
درد اول :
صخره سنگی
که نقشه پرواز می کشد
درد دوم :
حسرت های جوجه اردک زشت
درد سوم :
حالی نیست تا کوزت
تاریکی را به آتش بکشد
درد چهارم :
این هوای تیره
درد پنجم :
بیگ بنگ بی نطقه
درد ششم :
بخت بلند خرخاکی
درد هفتم :
ربات بی اصل و نسب
درد هشتم :
روسیاهی نفت
درد نهم : دلار بی اعصاب
.....
راستی و دیوانگی من دیوانه
آه !
بار اندوه زمین را
کدام سیاره به دوش می کشد ؟
اروس بمان
تا وقتی روزی گشوده شود
زبان چشم های بازمان .


کامران اسدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد