یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تا تو را دارم مگر دردی به جانم میدهد؟

تا تو را دارم مگر دردی به جانم میدهد؟
دور بودن ها و دلتنگی امانم میدهد؟

تا تو باشی من مگر ناراحتی دارم دگر؟
من تو را دارم خوشی ها آشیانم میدهد

گر نباشی درد ها بر من هجوم آرد ولی
تا تو هستی این خوشی ها جان به جانم میدهد


کاش اینجا بودی و با من دلی میباختی
تا تو در فکر منی عشقت بهایم میدهد

ناز ها کردم برایت از خوشی من لطف کن
هر که را دیدی بگو دلبر نوایم میدهد

تا بخواهی دور باشی دل نمی‌آید، بمان
درد های دل مگر با تو عیانم میدهد؟

گفته بودی دل تو را خواهد ولیکن لطف کن
تا دلت خواهد دلت را دل فغانم میدهد

من تو را با یک نگاهم مرهمی می‌ساختم
مرهمی چوم تو دگر جانی به جانم میدهد

کاش از اول نمیگفتی مرا میخواستی
این ندیدن ها دگر بی جان عذابم میدهد

بی تو یک درد و همینک درد دوری و هزار
کاش می‌دانست قلبت کآب و نانم میدهد

تو مرا چون راز بودی راه را دیدم ز تو
با تو بودن در قفس راهی نشانم میدهد

رقیه نصیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد