یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از آغاز فریاد بود

از آغاز فریاد بود
که دم خروس ها را می چید
به وقت آه
سرو نازم

بنزین است
زیر این چشمه
زیر این خاک
می دانم
بی قناعت
اما
دل به دریا می زنی
سرو نازم


ازوقتی که از آیین زمین جدا شدی
در تهاتر سرب با مهتاب
گیاه ماه
از شهرررر شانه های تو سیراب می شود
سرو نازم

سال ها خمیده می شوند
و فضا
و تصویر هم
تو اما
با همه زخم ها که از رحم داری
هر لحظه زاده می شوی
سرو نازم

تنها سروها
و تنها سروها
پله پله. تا آفتاب
دانش عشق را می دانند
صادقانه بگویم
سرو نازم

هنوز
این شمع دانی ها رد تو را می زنند
به دستگیره ها بگو
پنجره ها را باز کنید
اتاق تاریک
که حافظه باغ نیست
سرو نازم


و در این دقایق
که تصلب شرایین گرفته اند
من و تو ادامه داریم ...
سرو نازم

کامران اسدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد