ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مرد، از اتوبوس پیاده شد
ساک خاطراتش را برداشت
چند قدمی که دورتر شد
آن را بر زمین گذاشت
بغضی در گلو و اشکی گوشه ی چشمانش متبلور بود
آه سردی کشید
دستی به موهایش کشید
و آرام میان انگشت های خورشید محو شد
مرد دیگری اما...
ساک را برداشت
و میان افکار مردم
گم شد.
حسین احمدپور