یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دلـیـلِ هـر بـیـتـی کـه سـرودم ز مـاتـمـت ..

دلـیـلِ هـر بـیـتـی کـه سـرودم ز مـاتـمـت ..
تو در شـعرم یـافـت می‌شـوی من در غمـت

شـبیـه بـاغـی کـه نـیـازمـنـدِ بــر بـاغـبـان ؛؛
نـگاهـم دار شـایـدم ، بـگـشـتـم چـو لازمـت

جراحت و زخـم که خـوردی ، بـده جـواب :
کنون بجز من کیست ؟ مُـسَکّـن و مرهـمت

سـقـوط و افـتـادنـت ، بـدیـدم ز مـهـلـکــه :
گـرفـتمـت فـوری و دو دسـتـی ؛ مـحکـمـت

نـه سادگی کن ، نـه مهر بِـوَرز و نـه اعـتمـاد
که پیش از قـربانی شدنت بشناس ؛ آدمـت

دلــم به دور بــودنـت کـه قــانــع نـمـی‌شـود
علاقـه داشت از نزدیـک کند عرض مقدمت

بـرابـرِ عـشـق مـا را نـشـانـدی بـه امـتـحـان
نتیجـه چیزی نیست جز وفا و مرحمت

اراده بایـد کـرد و پذیـرفـت که شـیفـتـگی :
نـیـاز بـه جـبـر و زور نـداشـت و مـقـاومـت

هـنـوز بـلاتـکلـیـفـی تـو .. رنـجـم مـی‌دهـد
مـراحـم هـستـم من بـگو یا که مـزاحمـت ؟


یزدان ماماهانی

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا صابری منش جمعه 29 دی‌ماه سال 1402 ساعت 07:59

بسیار زیبا و دلنشین و جذاب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد