| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
درست لحظه ای که تو باید بری
اسیر یه احساس مبهم شدیم
ببین بعد یک عمر پرپر زدن
چه جای بدی عاشق هم شدیم...
[روزبه_بمانی]
گوش میدهم به هیاهوی ِدهانها
و هیچ نمیشنوم
کجاست صدای تو؟
دلتنگِ خویشم،
در صدایِ تو...
((معصومه صابر))
از من تا تو ، راهی نیست
کافی ست دستم را دراز کنم
و دستت را از لابلای دنده های قفسه ی سینه ام بگیرم
چگونه بگویم ؟
دور نیستی
در منی
اما
در فاصله ی میان دو اندوه نشسته ای :
اندوه قبل از داشتنت
و اندوه بعد از داشتنت
::. شیرین فروغان
در زیر این بلند
ما شرقیان هماره سرودی سروده ایم
با تیغ بر گلوگاه
در نوبت پگاه
بر سبزه های خاک
پروانه ایم ما
با طول عمر خویش
کوتاه، مثل آه...
تمام مردم اگر چشمشان به ظاهر توست
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست
فقط نه من به هوای تو اشک می ریزم
که هر چه رود درین سرزمین مسافر توست
همان بس ست که با سجده دانه برچیند
کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعرست شاعر توست
که گفته است که من شمع محفل غزلم؟!
به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست
فاضل نظری
گریه های امپراطور