| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
من ایستاده بودم و
تو از من می رفتی
پیچیده بود
صدای رفتنت در بادها
ستونِ زانوهایم می لرزید و
زمین خوردن
کم ترین تلفاتِ دور شدنت بود
باید تنهایی ام را
می زدم زیر بغل
بلند می شدم و چشمهایم را
به محلّ امنی برای گریه کردن می رساندم
گریه اما
درمانِ خوبی نبود
باید چشمهایم را محکم می بستم
نباید اشک زیادی از من می رفت
نباید می گذاشتم تو از چشم هایم بیفتی
مُردم تا زنده بمانم
نه بهار بود نه تابستان
نه پاییز بود نه زمستان
فصل ، فصلِ فاصله اَت بود
که دیگر با هیچ شعری نتوانستم پُر کنم
اگرچه مثل -درختی که خورده صاعقه- ام
ولی هنوز پر از ساقه است سابقه ام
تو شادی و عقب افتاده سهم گریه ی من
من آمدم به امید "غم" معوقه ام
مدام فکر تو بودم سر نماز و خوشم
که لحظه ای احدی جز تو نیست دغدغه ام!
رفیق نیمه ی راهم! برای من کافیست
همین که چند قدم آمدی به بدرقه ام
هنوز پیرهنم را نشستم این همه سال
که جای بوسه ی تو مانده است بر یقه ام