یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بیا با من به آنجا رویم

بیا با من
به آنجا رویم
که شادی جرم نیست.

ای کوه تــو فریاد من امروز شنیدی

ای کوه تــو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است

چه جُرم رفت

❤❤چه جُرم رفت
که با ما سخن نمی گویی؟
چه کَرده ام
که به هجران تو، سزاوارم؟❤❤
#سعدی

شود جهان، لب پر خنده‌ای، اگر مردم

شود جهان، لب پر خنده‌ای، اگر مردم
کنند دست یکی در گره‌گشایی هم

که بود آنکه نشانی‌ام را به تو داد؟

که بود آنکه نشانی‌ام را به تو داد؟
که بود او؟ از کدامین راه؟
بگو! چگونه؟
از کجا برای تسخیر روح من آمده‌ای؟
_منی که تلخ‌ترین بودم
منی که الهه خشم
با تاجی از تیغ و خار؟
و منی که خداوند تنهایی...

روزهایی که بی تو می گذرد

روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ای کاش ...

فریدون مشیری