یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خورشید رفته‌است ولی آب‌ها هنوز رنگین‌اند

خورشید رفته‌است
ولی آب‌ها هنوز رنگین‌اند
گویی یاد خورشید را
همچنان با خود دارند
و دریا از عشقی سخن می‌گوید
که آن را هنوز به تاریکی شب
نسپرده‌است.

بیژن_جلالی



تو را دوست داشتم،

تو را دوست داشتم،
چنان که گویی تو
آخرین عزیزانِ من
بر رویِ زمینی...
و تو رنجم دادی،
چنان که گویی من
آخرین دشمنانِ تو
بر رویِ زمینم.

غادة_السمان

‌حال من دست خودم نیست، نبین آرامم

‌حال من دست خودم نیست، نبین آرامم
مثـل پاییـزم و یکباره بـهم می ریـزم ...

اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم

اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم
قهوه‌خانه‌ها به چه کار می‌آیند؟
و اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم
خیابان‌ها به چه کار می‌آیند؟
و اگر نتوانم
بی هراس نامت را در گلو بگردانم
کلمات به چه کار می‌آیند؟
و اگر نتوانم فریاد بزنم
«دوستت دارم»
دهانم به چه کار می‌آید.....؟

سعاد_الصباح

داستان چشم هایش

داستان چشم هایش
یک رمان ناتمام است
برای منی که هرگز
مالک آن چشمک ها نشدم

غمخوار من! به خانه‌ی غمها خوش آمدی

غمخوار من! به خانه‌ی غمها خوش آمدی
با من به «جمع» مردم تنها خوش آمدی


بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
می‌بینمت... برای تماشا خوش آمدی

راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی


پایان ماجرای دل و عشق، روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری‌ام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

#فاضل_نظری