ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی
چو جان، نهان شده در جسم پر ملال منی
چنین که میگذری تلخ بر من، از سر قهر
گمان برم که غمانگیز ماه و سال منی
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام
لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی ...
سیمین بهبهانی
نامه ای ...
در جیبم...
و گُلی در مشتم...
غصه ای دارم با نی لبکی...
سر کوهی گر نیست ته چاهی بدهید...
تا برای دل خود بنوازم عشق جایش تنگ است!
حسین_منزوی
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که؛
غرق ابهامند
#سهراب_سپهری
هروقت مشکلی داشتی
زنگ بزن ...
هروقت مشکلی داشتی که
کوه از تکلم آن عاجز بود
بی خبرم نگذار ...
من بعد از مرگ
باز هم حوالی تو پرسه می زنم ....
همه ی ما فکر میکنیم
هنوز به اندازه کافی زمان داریم
تا با دیگران یک سری کارها را انجام دهیم
و به آن ها چیزهایی را که میخواهیم و باید،
بگوییم و بعد ناگهان اتفاقی میافتد
که باعث میشود بایستیم و به کلماتی
مثل "اگر" و "ای کاش" فکر کنیم...