یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

زندگی دیکته نیست

زندگی دیکته نیست
که به ماگفته شود
انشایی ست
که خودخالق آن هستیم


سید حسن نبی پور

درهجوم دلتنگی

درهجوم دلتنگی
عقربه هاایستاده اند
بر صندلی انتظار
آوازنبودن توست
سکوت شکسته ام

سید حسن نبی پور

عقربه های ساعت

عقربه های ساعت بی حرکت
وپای صندلی
خسته شده است
ازنیامدن ت


سید حسن نبی پور

دلم چون ماهی

دلم چون ماهی
درحصارتنگی تنگ
اماسبز
نفس م می گیرد
ازدلتنگی


سید حسن نبی پور

گله دارم ازنگاه سردت

گله دارم
ازنگاه سردت
که  قلبم رامچاله می کند
جغدشوم برخاطرات ویران شده ام
می خواند
سیاهی شب جان می گیرد
خیانت تو
دنیای مراسیاه
وامیدم راازبین برده
ومن تنهاترازهرغروبی
دست برتن خاک می کشم

سید حسن نبی پور

تالبخندزدی عشق فریاد زد

تالبخندزدی عشق فریاد زد
نسیم صبحگاهی تو را بر شاخه های شمشاد زد
چشم هایت درخشید
خورشید گل لاله را در گوش باد زد

سید حسن نبی پور

بال نداشت

بال نداشت
درخت افسرده
که کوچ کند
از خیال پرنده.

سید حسن نبی پور

دریچه ای رو به آفتاب

دریچه ای رو به آفتاب
دلم روشن است
که تو
با آفتاب گردان ها
می آیی


سید حسن نبی پور