یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شتابان دویدم ؛

شتابان دویدم ؛
تابه تورسیدم ،
چون رود جاری شدم

سیدحسن نبی پور

خداراه رابه پرندگان نشان میدهد،

خداراه رابه پرندگان نشان میدهد،
تورادرمیانه ی راه تنهانمی گذارد،
خداراهنمای خوبی است.

مهمان چشمم باش،
برای همیشه ،
مبادا ازچشم بیفتی .


دهن‌کجی میکنی به زندگی
بی‌اعتنایی  ،
مگرآرزویش را نداری؟

قلم بی باک می رقصد ،
شعر رنگ غم گرفته ،
پاییز در راه است .

مرادرآغوش بگیر ؛
تامرهم شود ،
زخم هایم .

ماروبروی مرگ ایم ؛
جنگ که باشد ،
خانه هاویران می شود.

دریا ، طوفانی است ؛
مادرشناگر ماهری ست ،
زندگی می بخشد.

پاییز ؛
پشت پنجره ؛
رنگ می بازند برگها .


حسرت واقعی ؛
گذر عمر ،
بی نتیجه ست .

مرادر قلبت جابده ؛
هیچ اعتباری ،
به حافظه آدمهانیست .

تمام واژه هارا
عقیم می‌کند ،
جنگ .

آمبولانس ها دیگرآژیرنمی کشند؛
همه جادرسکوت ،
خانه هاویران.

عشق گرفتنی ست؛
دل باختنی ،
کار مابین این دوتا .


سیدحسن نبی پور

من زندگیم راپراز رنگ میکنم ؛

من زندگیم راپراز رنگ میکنم ؛
تاشعرهایم رنگی باشند ،
مثل رنگین کمان .

سیدحسن نبی پور

اناریست پاییزی ؛

اناریست پاییزی ؛
که لبهایت ،
طناز ودلرباست .


سیدحسن نبی پور

مثل نسیم صبحگاهی ؛

مثل نسیم صبحگاهی  ؛
نجیب ودلبرانه ،
رهامی شوم درآغوشت .

سیدحسن نبی پور

عشق ..

عشق ...
خواندمش به فریاد،
درحسرت ماندن.

لحظه ی باتوبودن، یادت هست ؛
گفتمش : آوازی خاموش ،
آوار خاطرات .

درساحل ترانه ی سکوت ؛
ترنمی ست پیش از مردن ،
که تا به ابد می سراید.

کیستی ؟
ای غم واندوه ،
که بر خاطرم آونگ شدی .

دوستت دارم ؛
مثل آخرین بطری آب ،
درکویری سوزان.

آه میکشم درسجود، اشک میریزم ؛
سجاده ی خیس ،
چشمان پرازاشک .

نجابتش ورد زبان بود ؛
آرام وبی صدا ،
مثل شبنم صبحگاهی .

غوغابه پاکردعاشق ؛
طبلی توخالی ،
امان ازدل معشوق .

گفتم : نورباش وبتاب ؛
بردیگران ،
روزی توخورشید خواهی شد .

شراب می چکدازچشمانت ؛
استکان بیاور ،
طمع لبان سرخش ،


سیدحسن نبی پور