ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
خداراه رابه پرندگان نشان میدهد،
تورادرمیانه ی راه تنهانمی گذارد،
خداراهنمای خوبی است.
مهمان چشمم باش،
برای همیشه ،
مبادا ازچشم بیفتی .
دهنکجی میکنی به زندگی
بیاعتنایی ،
مگرآرزویش را نداری؟
قلم بی باک می رقصد ،
شعر رنگ غم گرفته ،
پاییز در راه است .
مرادرآغوش بگیر ؛
تامرهم شود ،
زخم هایم .
ماروبروی مرگ ایم ؛
جنگ که باشد ،
خانه هاویران می شود.
دریا ، طوفانی است ؛
مادرشناگر ماهری ست ،
زندگی می بخشد.
پاییز ؛
پشت پنجره ؛
رنگ می بازند برگها .
حسرت واقعی ؛
گذر عمر ،
بی نتیجه ست .
مرادر قلبت جابده ؛
هیچ اعتباری ،
به حافظه آدمهانیست .
تمام واژه هارا
عقیم میکند ،
جنگ .
آمبولانس ها دیگرآژیرنمی کشند؛
همه جادرسکوت ،
خانه هاویران.
عشق گرفتنی ست؛
دل باختنی ،
کار مابین این دوتا .
سیدحسن نبی پور
من زندگیم راپراز رنگ میکنم ؛
تاشعرهایم رنگی باشند ،
مثل رنگین کمان .
سیدحسن نبی پور
مثل نسیم صبحگاهی ؛
نجیب ودلبرانه ،
رهامی شوم درآغوشت .
سیدحسن نبی پور
عشق ...
خواندمش به فریاد،
درحسرت ماندن.
لحظه ی باتوبودن، یادت هست ؛
گفتمش : آوازی خاموش ،
آوار خاطرات .
درساحل ترانه ی سکوت ؛
ترنمی ست پیش از مردن ،
که تا به ابد می سراید.
کیستی ؟
ای غم واندوه ،
که بر خاطرم آونگ شدی .
دوستت دارم ؛
مثل آخرین بطری آب ،
درکویری سوزان.
آه میکشم درسجود، اشک میریزم ؛
سجاده ی خیس ،
چشمان پرازاشک .
نجابتش ورد زبان بود ؛
آرام وبی صدا ،
مثل شبنم صبحگاهی .
غوغابه پاکردعاشق ؛
طبلی توخالی ،
امان ازدل معشوق .
گفتم : نورباش وبتاب ؛
بردیگران ،
روزی توخورشید خواهی شد .
شراب می چکدازچشمانت ؛
استکان بیاور ،
طمع لبان سرخش ،
سیدحسن نبی پور